از اینکه مهدیه رو ناراحت کردم و بهش گفتن احمق و گفتم ازش متنفرم مثل سگ ناراحتم . منم در حد همون احمقم و احمق تر حتی. و میخوام برم ا دلش دربیارم:/ و حتی اگه اصن بدجنسانه به حرف کشی از من ادامه داده و سناریوی من درست بوده باشه :/ بازم دلیل خوبی نیست :// ینی به نظرم حالا چیز خاصیم نشده :/ به هر حال خودم بودم که بهش همه چیو گفتم :/ نمی‌دونم اصلا هر چی :// من از قهر و این چیزا متنفرم :/// و ما آشتی میکنیم :/ و اینکه من باهاش حس نزدیک بودن ندارم بر میگرده به من :/ و اینکه من درست نقطه ی مقابل افکار و اعتقاداتشمم باز برمیگرده به خودم :/ من این دوستی رو قبول کردم پس اشتباه میکنم الان میگم تفاهم ندارم ://


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Houseused gas leak detection تدریس خصوصی ریاضی هفتم کتابخانه عمومی ماموستا هه ژار سنندج نانوشته ها وین طب تعبیرِ عشق پرستاري از کودک , سالمند در منزل شيراز مرجع خبری ESTGHLALL.IR آی تی وب - وبلاگ آموزشی