ا اینکه الان ساعت یک و بیست و چهار است و من پشت پنجره ی اتاقم افتاده ام و گلدون ها را دید میزنم و یک مشت کتاب هم جلویم پهن است، و فقط پهن است ، دارم میمیرم . نه راستش اصلا مردنم از این ها نیست :/ من ا اینکه نمیتوانم با کسی که دوست دارم، ارتباط داشته باشم  به شدتِ فاکی ناراحتم:/ و بدتر از آن ا اینکه چیزهایی که دوست دارم اینقد دور از دسترس اند و حداقل فاصله شان با من به اندازه ی فاصله‌ی کهکشان راه شیری و آندرومدا است ، میخواهم خودم را بکشم:/ و به طور کلی حس گاوی دارم که باعث میشود همه اش خودم را بخورم:/ و چون خودم را میخورم ، اشتهایم کور شده است :/ مثلا الآن یک سال است که غذا نخورده ام:/و ا دست موهایم هم کلافه ام :/ دوست دارم فقط در وبلاگ خودم بپلکم :/ چون اینجا بدجور حسِ خانه‌ی خودتان است و کسی شما را نمی‌بیند و کسی با شما کاری ندارد میکنم :/در واقع همان موضوع امنیت موقعیت و اینها :// حالا دیگر ربطش را نمیدانم :/ در ضمن باید بگویم از حرفهای یک اسهول هم در حد یکم فاکی ناراضی ام :/ و کلا دوست داشتم یک میمون خالی بودم و میتوانستم سرش جیغ میمونی بکشم و بهش بگویم گوه نخور :/ اما افسوس که این راه برای برقراری ارتباط بین دو انسان اصلا گویا و حق مطلب ادا کن نیست :/ و طرف نمی‌فهمد چرا حرفهایش گوه برداشت شده است :/ بنابراین فکر میکند حرفهایش درست بوده و ما به خاطر اینکه حقیقت تلخ است کانمان سوخته :/ که خب این درست نیست و چون یارو داشت بدون اینکه هیچی بداند زر زر میکرد اعصابمان خورد شد :/ اصلا برود به جهنم:/ به طور کلی دیگر دوست ندارم بروم جایی که مرا از اینی که هستم بهم ریخته تر کند :/ و خب من همیشه گوه میخورم و میروم جایی که مرا بهم ریخته تر کند :// زود تر تمام شو این دوران کوفتی زندگی من:/ رسماً دهانم را صاف کرده ای :///


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ برو بچ روانشانی روز Amin آموزش جامع طراحي اسکيس معماري و طراحي منظر ارزهاي ديجيتال دائی ابراهیم کار آفرینی و استارت آپ ها دانلود کلاس ششم حر